دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد

سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۰، ۱۱:۱۸ ب.ظ

اسیر خویش گرفتی، بکُش چنان که توانی.

مناسب‌ترین شخصی که سراغ داشتم هم دردم را دوا نکرد. امشب پذیرفتم؛ من دل‌سوخته‌ام و دیگر با این اقبال در جنگ نخواهم بود. شجریان فقید همین الان در گوشم می‌خواند: مخور غم، مخور غم نگارا.
چشم. دیگر غم نمی‌خورم. پذیرفته‌ام که دل سوخته‌ای را (که زمانی البته شادترین دل‌ها بود و این را همان وقت هم خوب می‌دانستم) با خودم به هر سو حمل کنم. این سهم من است. قبول.

  • ۰۰/۱۱/۲۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی