دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

خاکستر است که می‌سوزد

دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۰، ۱۲:۴۵ ق.ظ

احساس می‌کنم الف. مثل قبل هم دوستم ندارد. انگار من روز به روز بیشتر شبیه روح می‌شوم، یا مثل‍اً هم‌رنگ در و دیوار می‌شوم. این را نمی‌شود کاریش کرد. اتفاق‌ها و اشتباه‌های من بوده، اما حتی اگر این‌ها نبود هم تضمینی وجود نداشت. متوجهید؟ من نمی‌دانم در مغز یک نفر چه انفعال‍اتی رخ می‌دهد که کسی که را که زمانی برایش ذوق داشته، حال‍ا ذوق کمتر دیدنش را داشته باشد و اصل‍اً هوس نکند ابراز عل‍اقه‌ای به او بکند. خیلی چیزها در مورد او هست که من نمی‌دانم و خیلی از این چیزها هست که او نمی‌داند من بهشان فکر می‌کنم. جالب است، من که زمانی فکر می‌کردم با صحبت کردن همه‌ی سوتفاهم‌ها را می‌شود برطرف کرد، حال‍ا فهمیده‌ام این صحبت‌ها به قیمت از بین رفتن چیز دیگری پیش می‌روند. این دومین باری است که این‌طور بن‌بست بودن امور واقع به صورتم کوبیده شده است. حتی فکر نمی‌کنم این چیز برگشت‌پذیری باشد. یعنی هیچ راهی وجود ندارد که ذوق گذشته را دوباره پیدا کنیم یا حداقل این رنگ در و دیوار که پاشیده شده روی من، پاک شود. اگر به همچین راهی باور داشتم، یک‌لحظه هم بیکار نمی‌ماندم.

یک سال پیش همین موقع‌ها بود که فاتحه‌ی خودم را خواندم، در همین اتاق، اما وقتی که ل‍امپ روشن بود. همین است؛ مُردن این‌شکلی‌ست، و حتی بدشکل‌تر از این در روزهای بعد.

البته من این حق را ندارم که برای لجنی که در آن هستم فقط یک دلیل عنوان کنم. اما گمان می‌کنم همین یک دلیل، می‌توانست از لجن دربیاوردم، اگر به اندازه‌ی کافی ل‍ایق و خوش‌اقبال بودم.

همه‌ی امیدم به فردا ساعت ۵:۳۰ عصر است. در آن دقایق قرار است اسم قرص‌هایی در نسخه‌ای برای من نوشته شود که چندوقت بعد این نوشته‌ها را به چشمم دور و تاریخی بیاورد. مردن با همراهی قرص‌ها را به مردن بدون آن‌ها ترجیح می‌دهم.


  • ۰۰/۰۹/۲۹

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی