دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

در کابوس‌هایم‌ام

يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۴۲ ب.ظ

احساس خفگی می‌کنم. علاقه و توجه او را از دست داده‌ام. خودم هم دیگر خودم را لایقش نمی‌دانم، چون هیچ چیز دیگری ندارم. من از ذره‌ای امید هم خالی‌ام. برای خودم هیچ‌کس نیستم. چند دقیقه پیش به ذهنم خطور کرد شاید حضور «مادر» الان مسکّن باشد. اما مشکلی حل نمی‌شود. من دلیلی برای ادامه دادن هیچ‌چیز ندارم. دلیلی برای انجام دادن کاری ندارم.
پی‌نوشت: با رفیق جانی صحبت کردم، حس می‌کنم کمی نفسم جا آمد.

  • ۰۰/۰۸/۳۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی