دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

چند روزیست که اختلال خواب پیدا کرده‌ام؛ شب از کابوس و وهم خواب کافی ندارم، روز از نور و شلوغی و روز بودنش. شب پنج شش بار خواب می‌بینم که در حالی که هیچ جانی در بدنم حس نمی‌کنم، حضور غریبه‌ای را در تاریکی اتاق می‌فهمم. متوجه می‌شوم که خواب است و بیدار که شدم، از این که واقعیت هم‌شکل خوابی‌ست که تازه از آن بیرون پریده‌ام، وحشت می‌کنم. گاهی دیگر از مقایسه‌ی خواب و واقعیت دست بر می‌دارم و فقط عذاب می‌کشم. شب‌ها، ساعت‌ها در تاریکی خوابم نمی‌برد؛ با وجود خستگ،  میلی به خواب ندارم.

روز که شد، اگر کلاس داشته باشم خسته از تخت بیرون می‌روم، دانشگاه می‌روم و بدون تلف کردن وقت، برمی‌گردم تا خواب درستی در امنیت روز بروم. اگر کلاسی نداشته باشم، به زور خودم را می‌خوابانم و باز هم چند بار با عذاب وجدان از دست دادن زمان، از خواب بیدار می‌شوم. در هر دو صورت، خستگی به جانم می‌ماند و پای چشمانم را گودتر از همیشه می‌کند.

  • ۹۷/۰۷/۲۷

نظرات (۱)

بیدار باش تا خوب بخوابی
پاسخ:
باشه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی