دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

حرف بزن تا ریه‌امو سیاه‌تر نکردم.

دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۷، ۰۱:۳۵ ق.ظ
زل زدی به چی؟ به من؟ به کاسه‌ی پر خون چشمام؟
زل زدی به چی؟ به این استکان خالی؟ سرم داره گیج می‌ره، خونم می‌جوشه توش از درد انگار.
بگو، زبون وا کن لامصب. من از چشمات می‌ترسم.
نگاه تو زهر داره؛ می‌خوره بهم، می‌ترسم.
من از جونم چیزی نخواستم. تو از جونم چی می‌خوای؟
من که توی حبسم، از زندونم چی می‌خوای؟
مرگ منم یا تو؟ وهم منم یا تو؟ خشم منم یا تو؟ کشف منم یا تو؟ بعد مرگ منم یا تو؟ زبون وا کن لعنتی! من، منم یا تو؟
تاریکی توی اتاق باز می‌زنه چمبره. صداهای عجیب میاد از بیرون پنجره. آینه بی‌انعکاس می‌شه؛ میاد صدای قهقهه. 
وقتی نیستی از خودم کیلومترها دورم. با چشمای تو می‌بینم؛ انگار خودم کورم.
این چه طلسمیه؟
زانوم سست می‌شه؛ نمی‌دونم چه حسیه...
فندکو می‌گیرم زیر چونه‌ات؛ خودمو می‌بینم. آروم می‌گی «منم خودمو می‌بینم».


[تصویری که دیدی، از ۵ سال پیش تا حال، تصویر ثابتی‌ست. به فرشاد نوشتم این زن پشت در مِفرَغی‌ست، باورم نکرد. ما هردو شیطان را به چشم خود دیده‌ایم.]
  • ۹۷/۰۹/۱۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی