تو سیل کلماتی، من بیدست و پام.
چهارشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۹ ق.ظ
ادعا، اتهام، حوا رو هوا برداشت؛ آدم حرفاش شد باد هوا، اکتفا، حتی با خودشم نبوده روراست، اشتها، اشتباه، سرمای انتقام، ویترین آرزوها، سر سنگین از میگرن و دود سیگار، چشمای بیحال، زرق و برق روز و انزوای شبها، کلام و سلام، قلم و استفراغ.
ترس از فقدان، تقلای وجدان، باورهای شناور ریشهپنهان، لذت ابهام، فوران درد از حدقهی چشمام، حقهی طبیعت، گوگرده نفسهام، خلاء منظره، افق باانتها، دستهای قفلشده پشتسر اتفاق.
تو سیل کلماتی، من بیدستوپام، محکوم به سکوت، مجبور به عبور، مایل به سقوط، پشت میلههای امتداد، ریسهی صدا، نور دیدهها، مژگون زال، زبون لال، پیشونی سیاه، گوشهای چهار، زحمت رویا، ذلت خواب، تو طرح سوالی، من فراری از جواب.
- ۹۷/۰۷/۲۵