دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

دوشنبه‌ها در پراگ

دوشنبه یکی از ۷ روزِ تعریف شده نیست، دوشنبه رنج و ملال من است.

ساغر باش؛ برسان خود را به وِی، به سلامی پر از مِی، و بمان.

صداها توی سرم

يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۲:۱۲ ق.ظ
ناراحتم از چند چیز؛ اول از خودم، که چرا آن‌قدر بلاتکلیف این یک سال اخیر را گذرانده‌ام که درجا زدنم به چشم اطرافیانم هم آمده‌است. دوم از انتقادهایی که به من کردند و من قبولشان نمیکنم. مگر از یک جسم‌وجان می‌شود چند کار و زندگی بیرون کشید؟ اصلاً به جهنم که نفهمیده‌اند طرز صحیح استفاده از من را.
مسئله‌ی دوم کنار آمدن با این انتقاد است.
پسرک می‌گوید که این حرف‌ها برآیند دودوتا چهارتای آن‌هاست و جدیش نگیرم. ترسناک است وقتی که تعمیمش میدهم به سال‌های رفته و حتی سال‌های نیامده‌ی زندگی‌ام. ترسناک‌تر آن است که در جای درست خودم نباشم و فکر کنم که ناتوانم. تو میفهمی از چه حرف میزنم؟ تابه‌حال جای غلطی بوده‌ای درحالی که نمی‌دانسته‌ای غلط است؟ اصلا چنین چیزی ممکن است یا من بهانه‌جویی می‌کنم؟
میلی به ادامه ندارم. دلگیرم و میلی به ادامه‌ی چیزی که برای من کافیست اما برای دیگری ناکافی‌ست، ندارم.
  • ۹۷/۰۴/۳۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی